در پاسخ به سوال آیا آلمان بمب اتم دارد یا خیر، باید به پاییز ۲۰۲۵، زمانی که جنگ اوکراین هنوز ادامه دارد و دونالد ترامپ دوباره در کاخ سفید نشسته، رجوع کنیم.
یک پرسش در اروپا ذهنها را دوباره درگیر کرده است: اگر آمریکا دیگر از ما دفاع نکند، چه کسی میکند؟ این سؤال، آرامآرام به شکل دیگری در آلمان طرح میشود؛
«آیا وقتش نرسیده که خودمان بمب داشته باشیم؟»
پرسشی که تا همین چند سال پیش غیرقابلطرح بود، امروز دوباره روی میز سیاستمداران، ژنرالها و حتی جوانان آمده است. آیا آلمان، این کشوری که از دل خاکستر جنگ جهانی دوم برخاست و سوگند خورد دیگر هرگز سلاح کشتار جمعی نسازد، میتواند – و شاید باید – به یک قدرت هستهای تبدیل شود؟
توانایی فنی: آلمان میتواند، اگر بخواهد
در پاسخ به پرسش «آیا آلمان میتواند بمب اتم بسازد؟» دانشمندان تقریباً همصدا میگویند: بله.
به گفتهی راینر مورمان (Rainer Moormann)، فیزیکدان پیشین مرکز تحقیقات یوِلیش (Forschungszentrum Jülich)، آلمان هم فناوری لازم را دارد و هم دانش فنیاش را. مقالهای در نشریهی Stern میگوید که اگر دولت تصمیم بگیرد، میتواند در عرض سه تا پنج سال نخستین بمب خود را بسازد.
تکنولوژی غنیسازی اورانیوم (Urananreicherung) در آلمان پیشرفته است. تأسیسات گروناو (Gronau) میتوانند اورانیوم را تا سطح مورد نیاز برای استفادهی نظامی غنی کنند. هرچند برای تولید مقدار کافی از مواد شکافتپذیر به زیرساختی بزرگتر نیاز است، مسیر فنی مشخص است.
اما بمب هستهای فقط به مادهی منفجره وابسته نیست. ساخت یک بمب مدرن – مثلاً از نوع انفجار درونی (Implosionsbombe) – نیاز به هماهنگی پیچیدهای میان مواد منفجره دارد تا موجی کاملاً کروی و همزمان تولید شود. مورمان معتقد است مهندسان آلمانی میتوانند این فناوری را ظرف چند سال بیاموزند.
با این حال، یک مشکل مهم باقی میماند: آلمان هیچ میدان آزمایشی (Testgelände) ندارد. بدون آزمایش، هیچ کشوری نمیتواند از عملکرد دقیق سلاح خود مطمئن شود. در خاک متراکم اروپا، آزمایش هستهای به معنی بحران دیپلماتیک خواهد بود. به همین دلیل، حتی اگر آلمان «بتواند»، در عمل نمیتواند بدون عبور از مرزهای قانونی و اخلاقی چنین برنامهای را آغاز کند.
آیا آلمان بمب اتم دارد؟ تاریخِ یک خودداری
در حال حاضر کشور آلمان بمب اتم ندارد و راهی که به «نه گفتن» آلمان به بمب انجامید، در دههی پنجاه آغاز شد.
در قرارداد پاریس (Pariser Verträge) سال ۱۹۵۴، که استقلال جمهوری فدرال آلمان (Bundesrepublik Deutschland) را بازگرداند، کشور تعهد داد هیچ سلاح اتمی، شیمیایی یا بیولوژیکی تولید نکند.
کنراد آدناوِر (Konrad Adenauer)، صدراعظم وقت، این شرط را پذیرفت، اما در عین حال در پشت پرده به دنبال تضمین امنیتی از سوی آمریکا رفت.
همین توافق بود که بعدها به مفهومی به نام نقش هستهای مشترک ناتو (nukleare Teilhabe) انجامید. طبق آن، بمبهای اتمی آمریکا در پایگاههایی در اروپا – از جمله در آلمان – نگهداری میشوند، اما کنترل و تصمیم نهایی دربارهی استفاده از آنها فقط در دست رئیسجمهور آمریکا است.
در دهههای جنگ سرد، آلمان غربی میزبان موشکهای میانبرد آمریکایی بود. این حضور باعث اعتراضات گستردهی مردمی در دههی ۱۹۸۰ شد. با این حال، دولتهای وقت بر این باور بودند که این «چتر هستهای ناتو» ضامن بقای اروپای غربی است.
در ۱۹۷۵ آلمان به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (Atomwaffensperrvertrag یا NVV) پیوست و در ۱۹۹۰، هنگام وحدت دوباره کشور، با امضای قرارداد دو بعلاوه چهار (Zwei-plus-Vier-Vertrag) این تعهد را برای همیشه تکرار کرد:
«آلمان متحد هیچ سلاح هسته ای، بیولوژیکی یا شیمیایی تولید یا در اختیار نخواهد داشت.»
آلمان در سیاستهای داخلی و بینالمللی خود همواره رویکردی محتاطانه اما تأثیرگذار داشته است. بررسی روند تصمیمگیریهای سیاسی در این کشور نشان میدهد که روابط خارجی و همکاریهایش با ناتو، اتحادیه اروپا و حتی در حوزه انرژی و دفاع، تابع ملاحظات تاریخی و دیپلماتیک پیچیدهای است. در همین چارچوب، تحلیلهای سیاست آلمان میتواند دید دقیقتری از پشتصحنه تصمیمسازیهای این کشور ارائه دهد.
واقعیت امروز آلمان
با وجود این تعهدها، آلمان کاملاً «بدون بمب» نیست.
در پایگاه هوایی بوشل (Büchel) در ایالت راینلاند-فالتس، حدود پانزده بمب اتمی نوع B61 متعلق به آمریکا نگهداری میشود. این بمبها در بونکرهایی با نگهبانان آمریکایی هستند و تنها با رمز مخصوص رئیسجمهور آمریکا فعال میشوند.
اما در صورت جنگ، جنگندههای آلمانی مدل Tornado از اسکادران تاکتیکی ۳۳ (TaktLwG 33) مأمور حمل و پرتاب آنها خواهند بود. این همان مفهوم نقش هستهای مشترک ناتو است: آلمان در عملیات شرکت میکند، اما تصمیم نهایی را نمیگیرد.
هر سال ناتو در رزمایشی به نام Steadfast Noon این سناریو را تمرین میکند. در اکتبر ۲۰۲۵، سه فروند تورنادوی آلمانی در این رزمایش در پایگاه فولکل (Volkel) هلند شرکت کردند. در این تمرینها البته هیچ بمب واقعی حمل نمیشود؛ فقط ماکتهایی که وزن و شکل مشابه دارند. هدف، حفظ آمادگی و «قابلیت بازدارندگی» (Abschreckung) است – واژهای که دوباره در سیاست آلمان پرکاربرد شده است.
بحران اعتماد به آمریکا و بازگشت بحث استقلال هستهای
وقتی ترامپ در واشنگتن میگوید که «اروپا باید خودش از خودش دفاع کند»، در برلین زنگ خطر به صدا درمیآید.
فریدریش مِرتس (Friedrich Merz)، صدراعظم کنونی، در گفتگو با رسانهها گفت که آلمان باید وابستگیاش به آمریکا را کاهش دهد و در کنار چتر آمریکایی، به چتر اروپایی (europäischer Atomschutzschirm) هم بیندیشد.
او با احتیاط میگوید: «آلمان نمیتواند و نباید سلاح هستهای در اختیار داشته باشد.» اما در عین حال، در پی آن است که با فرانسه و بریتانیا دربارهی شکل تازهای از «بازدارندگی مشترک اروپایی» گفتوگو کند.
فرانسه، با حدود ۲۹۰ کلاهک هستهای، تنها قدرت هستهای مستقل اتحادیهی اروپاست. امانوئل مکرون (Emmanuel Macron) چند بار پیشنهاد داده که «چتر بازدارندگی فرانسه» در اختیار اروپا قرار گیرد. او گفته است: «ما میخواهیم دربارهی استفاده از نیروی بازدارندهی خود برای حفاظت از متحدان اروپایی گفتوگو کنیم.»
اما همانطور که مکرون تأکید کرده، «تصمیم نهایی همیشه در دست رئیسجمهور فرانسه خواهد بود». یعنی حتی در صورت همکاری، هیچ کشور دیگری – از جمله آلمان – به دکمهی قرمز نزدیک نخواهد شد.
یِنس شْپان (Jens Spahn)، رئیس فراکسیون اتحادیه (CDU/CSU) در بوندستاگ، از این هم جلوتر رفته و گفته است:
«ما باید دربارهی یک چتر هستهای اروپایی با محوریت آلمان گفتوگو کنیم. کشوری که توان بازدارندگی ندارد، بازیچهی سیاست جهانی میشود.»
اما سخنان او موجی از بحث اخلاقی و تاریخی بهراه انداخت. برای بسیاری از آلمانیها، تصور «بمب اتمی آلمانی» هنوز با تصویر هیروشیما و سایهی جنگ جهانی دوم گره خورده است.
افکار عمومی در آلمان
روزنامهی Die Zeit در تابستان ۲۰۲۵ نتایج نظرسنجیای را منتشر کرد که در آن، پرسیده شده بود:
«آیا آلمان باید سلاح هسته ای داشته باشد؟»
نتیجه شگفتانگیز بود: در حالی که تنها ۲۱ درصد از مردم کل کشور موافق بودند، در میان جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله، بیش از نیمی پاسخ مثبت دادند.
این شکاف نسلی نشان میدهد که حافظهی تاریخی در حال تغییر است. نسل قدیم هنوز زیر سایهی گناه جنگ دوم زندگی میکند؛ نسل جدید، در جهانی میزید که در آن روسیه به اوکراین حمله کرده، ایران و اسرائیل در جنگاند، و ترامپ دوباره متحدان را تهدید میکند.
برای جوانترها، «بمب» دیگر نماد شر مطلق نیست، بلکه شاید «بیمهای پرهزینه» برای بقاست.
سیاست، اخلاق و میراث تاریخی
اما آیا آلمان واقعاً میتواند چنین تصمیمی بگیرد؟
از نظر حقوق بینالملل، نه. هرگونه تلاش برای ساخت بمب، نقض آشکار پیمان عدم اشاعه (Nichtverbreitungsvertrag) و قرارداد دو بعلاوه چهار خواهد بود. پیامدش میتواند انزوای سیاسی، تحریم و حتی شکاف در اتحادیهی اروپا باشد.
گذشته از قانون، بُعد اخلاقی نیز سنگین است. جامعهای که حافظهی آشویتس و هیروشیما را در آموزش رسمی خود زنده نگه میدارد، به سختی میتواند بمب اتم را توجیه کند. در این کشور، «مسئولیت تاریخی» (historische Verantwortung) نه شعار سیاسی، بلکه باری است سنگین بر وجدان جمعی.
در نتیجه، آلمان شاید از نظر فنی بتواند بمب بسازد، اما از نظر فرهنگی و اخلاقی نمیتواند آن را تحمل کند.
میان توانستن و نخواستن
اگر روزی تاریخ دوباره به نقطهای برسد که امنیت اروپا به خطر بیفتد و آمریکا پشتش را به اروپا برگرداند، شاید این بحث بار دیگر بهصورت جدی مطرح شود. اما در حال حاضر، آلمان در موقعیتی پارادوکسیکال ایستاده است:
میتواند، ولی نمیخواهد.
و شاید همین «نخواستن» است که معنای تازهای از قدرت را تعریف میکند؛ قدرتِ خویشتنداری.
آلمان امروز به جای بمب، بر شبکهای از اتحادها، اعتماد و بازدارندگی جمعی تکیه دارد. در آسمان فولکل، تورنادوهایش هر سال پرواز تمرینی انجام میدهند، اما هیچکس نمیخواهد آنها روزی واقعاً مأمور شوند.
زیرا گویی در دل این کشور هنوز این باور زنده است که قدرت واقعی، نه در توان نابود کردن، بلکه در توانِ خودداری از نابود کردن است و تحولات سیاسی اخیر در آلمان نشان میدهد که سیاست این کشور همچنان بر پایهٔ تعامل و دیپلماسی استوار است؛ موضوعی که در تحلیلهای سیاست داخلی و خارجی آلمان بهخوبی بازتاب یافته است.
































نظر خود را به اشتراک بگذارید