پاییز که از راه میرسد، نور آفتاب زودتر از معمول روی گوی نقرهای برج تلویزیونی برلین میافتد. و اگر در آن لحظه، از یکی از خیابانهای شرق برلین به آن خیره شوی، بازتابی را خواهی دید که سالها سوژهی بحث و افسانه بوده: شکلی شبیه به صلیب.
میگویند والتر اولبریشت (Walter Ulbricht)، رهبر آلمان شرقی، از این بازتاب آفتاب متنفر بود. میگفتند این «انتقام پاپ» (Rache des Papstes) است از سوسیالیسمی که کلیسا را کنار زده بود. حتی گفته میشود منشورهای فلزی گوی را بارها صیقل دادند تا این صلیب لعنتی محو شود. اما فایدهای نداشت. نور راه خودش را میرفت.
این فقط یکی از افسانههاییست که در دل گوی درخشان برج تلویزیونی زندگی میکنند. اما داستان واقعی آن، اگرچه کمتر شاعرانه، از دل تاریخ جنگ سرد بیرون آمده: از وسواس ایدئولوژیک، رقابت سیستمها، سقوط مشروعیت، و تلاش برای نجات چهرهای که در حال فروپاشی بود.
ما هنوز قدرت داریم
در ۴ اکتبر ۱۹۶۵، درست در بحبوحه جنگ سرد، نخستین سنگ بنای برج تلویزیونی برلین در میدان آلکساندر گذاشته شد. دستور ساخت آن از سوی حزب حاکم آلمان شرقی، یعنی حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان (SED)، صادر شده بود. آنها میخواستند با این سازه، پاسخی باشند به غرب. نه فقط پاسخی فنی یا شهری. بلکه پاسخی ایدئولوژیک.
در سالهایی که حزب SED با بحران مشروعیت دستوپنجه نرم میکرد، از قیام خونین کارگران در ۱۹۵۳، تا فرارهای گستردهای که به ساخت دیوار در ۱۹۶۱ انجامید، و سپس بحران اقتصادی ۱۹۶۳، نیاز به چیزی داشتند که دوباره نشان دهد: «ما هنوز قدرت داریم.»
ایدهی اصلی برج، ابتدا چیزی فراتر از یک فرستنده تلویزیونی بود. معمار معروف آلمان شرقی، هرمان هنزلمان (Hermann Henselmann)، طرحی ارائه داده بود بهنام «برج سیگنالها» (Turm der Signale): سازهای که پیام نظام سوسیالیستی را به آینده مخابره کند.
اما آیا واقعاً میشود نماد ساخت؟ میشود گفت: «از فردا، این بنا نماد ماست»؟
مال من بلندتر است
در سال ۱۹۵۹، آلمان غربی با ساخت برج فلوریان (Florianturm) در شهر دورتموند، توجه جهانیان را جلب کرده بود: برجی ۲۲۰ متری با رستوران گردان در بخش فوقانی. آلمان شرقی که نمیخواست عقب بماند، تصمیم گرفت برجی حتی بلندتر بسازد.
برج تلویزیونی برلین، پس از چهار سال ساختوساز، در اکتبر ۱۹۶۹ افتتاح شد. ارتفاع نهایی: ۳۶۸ متر. بلندترین سازه آلمان. مجهز به سکوی تماشا، رستوران گردان، و تکنولوژی پخش رنگی که ورود آلمان شرقی به عصر تلویزیون رنگی را رقم زد.
اما این پروژه از همان ابتدا پرچالش بود. دو پروژهی قبلی به دلیل نزدیکی به فرودگاه یا هزینههای سنگین لغو شده بودند. و حالا، در سومین تلاش، ساخت این «نشانه» نمادین، بخشی از رقابت بزرگ شرق و غرب بود.
آلمان شرقی میخواست چیزی خلق کند که غرب را در سایه بگذارد. اما طنز تاریخ اینجاست: بخشی از فناوری و تجهیزات فنی این برج، از غرب وارد شده بود. در دل ساختاری که برای نمایش استقلال سوسیالیستی ساخته میشد، ابزارهایی از سرمایهداری غربی جا خوش کرده بودند.
از غرور شرقی تا بیتفاوتی غربی
با آنکه برج تلویزیونی بهوضوح افق شهری برلین را تحت سلطه داشت، اما رسانههای آلمان غربی وانمود میکردند که وجود خارجی ندارد.
در گزارشهای تلویزیونی، عکسهای خبری، نقشهها و کارتپستالها، این برج تقریباً نامرئی بود. اگر هم حرفی از آن به میان میآمد، با لحنی تحقیرآمیز همراه بود: «دودکش سوسیالیسم»، «نقض تناسب شهری»، یا «ژستی مضحک از یک رژیم اقتدارگرا».
دلیل این انکار روشن بود: برجی به آن عظمت، آن هم در دل پایتخت یک رژیم سوسیالیستی، میتوانست بهسادگی بدل به نماد شود و غرب از این بیم داشت. بیم آنکه «شرق» هم نمادهایی بسازد که در حافظهی بصری مردم ماندگار شوند؛ درست مانند کلیسای قیصر ویلهلم، سالن فیلارمونیک، یا مرکز اروپایی (Europa-Center) در غرب برلین.
برج، بیصدا، از سیاست فاصله میگیرد
یکی از نکات کلیدی در سرنوشت برج تلویزیونی، فرآیند غیرسیاسیسازی تدریجی آن بود.
درست است که در ابتدا نام رسمیاش «برج سیگنالها» بود و هدفش نشاندادن برتری نظام سوسیالیستی. اما در زندگی روزمره، به سادگی «Fernsehturm» نامیده میشد. برج تلویزیونی.
و مهمتر از آن، حضور دائمی آن در پسزمینهی کارتونها و برنامههای کودکان، از جمله شخصیت محبوب Sandmännchen (مرد شنی)، برج را از یک سازهی سیاسی به بخشی از خاطرات شخصی بدل کرد.
این گذار تدریجی، رمز آن شد که پس از فروپاشی DDR و اتحاد دو آلمان، برج بدون مقاومت عمومی، جایگاه خود را بهعنوان نماد کل برلین پیدا کرد.
بعد از سال ۱۹۹۰، وضعیت برج دگرگون شد. حالا دیگر کسی آن را بهعنوان نشانهی سوسیالیسم نمیدید. بلکه بهعنوان نماد برلین نگاهش میکردند. برج روی کارتپستالها، تیشرتها، دفترها، ماگها و پوسترهای گردشگری ظاهر شد. حتی خبر سادهای مثل واگذاری رستوران گردان بالای برج به سرآشپز معروف، تیم رائوه (Tim Raue)، به تیتر اصلی رسانههای محلی بدل شد.
برج، از یک ژست قدرت، تبدیل شده بود به یک نوستالژی بیخطر. به بخشی از حافظهی شهری.
پیام نور!
در روزهای آفتابی، گوی نقرهای برج تلویزیونی چیزی بیشتر از یک سازهی معماری میشود. نور خورشید که روی منشورهای فلزی سطح آن میتابد، بازتابی خلق میکند که از زاویهای خاص، شکلی شبیه به صلیب به نظر میرسد.
و همین کافی بود تا خشم والتر اولبریشت، رهبر حزب SED و معمار دیوار برلین، برانگیخته شود. او که در تلاش بود آلمان شرقی را از نفوذ دین و کلیسا پاک کند، از این نشانهی ناخواسته بهشدت برآشفته شد. آنچه باید نشاندهندهی قدرت علم و سوسیالیسم باشد، حالا چیزی شبیه به «پیام پاپ» از کار درآمده بود.
در میان کارکنان و مهندسان برج، این بازتاب به طنز با نام «انتقام پاپ» (Rache des Papstes) شناخته میشد. گفته میشود که دستور داده شد سطح منشورها دوباره صیقل داده شود تا صلیب محو شود، اما نتیجهای نداشت. چرا که نور، تابع دستور حزب نبود!
در معماری، بسیاری از نمادها اتفاقی شکل میگیرند. هیچکس هنگام ساخت برجهای منهتن، نمیدانست کارگران آهنگر که روی تیر آهنها ناهار میخورند، بعدها روی جلد کتابهای تاریخ خواهند رفت.
برج تلویزیونی برلین هم، با همهی برنامهریزی ایدئولوژیک و طراحی سیاسیاش، در نهایت نه بهخاطر پیام سیاسی، بلکه بهخاطر ساختاری که داشت و تصادفهایی که پیرامونش اتفاق افتاد، ماندگار شد.
ارتفاع بینظیرش، سادگی فرم، گوی براق و البته بازتاب صلیبمانند، همگی دستبهدست دادند تا برج، از خاکستر DDR برخیزد و تبدیل شود به نماد کل برلین متحد.
رمز دوام نمادها
امروز، ۶۰ سال پس از آغاز ساخت، برج تلویزیونی نهتنها بلندترین ساختمان آلمان است، بلکه یکی از پربازدیدترین جاذبههای گردشگری کشور نیز به شمار میرود. سالانه بیش از ۱٫۲ میلیون نفر از آن بازدید میکنند، تقریباً به اندازه بازدید از قصر نویشواناشتاین (Schloss Neuschwanstein).
اما مهمتر از عدد و ارتفاع، تبدیل آن به خاطره است. برجی که با هدف قدرت ساخته شد، حالا تبدیل به صحنهای برای عکاسی، خاطرهسازی، و کشف شهری شده که هرگز یکدست نبوده.
و شاید، همین است رمز دوام نمادها: آنها فقط وقتی میمانند که از دستان ایدئولوژی رها شوند و به دل مردم بروند.
واژهنامه
واژه / نام | نوع | توضیح |
---|---|---|
Fernsehturm | اسم مذکر (der) | «برج تلویزیونی»، واقع در میدان آلکساندر در برلین شرقی؛ نماد آلمان شرقی که در سال ۱۹۶۹ افتتاح شد. |
Walter Ulbricht | اسم خاص | رهبر حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان (SED) و یکی از معماران اصلی دیوار برلین. |
SED (Sozialistische Einheitspartei Deutschlands) | اسم مونث (die) | حزب حاکم آلمان شرقی، شکلگرفته از ادغام کمونیستها و سوسیالدموکراتها. |
Rache des Papstes | اصطلاح اسمی | به معنی «انتقام پاپ»، اصطلاحی طنزآمیز برای بازتاب صلیبمانند روی گوی برج. |
Alexanderplatz | اسم مذکر (der) | میدان مرکزی و تاریخی در برلین شرقی، محل قرارگیری برج تلویزیونی. |
Bruno Flierl | اسم خاص | معمار و نظریهپرداز معماری در آلمان شرقی، که برج را بهعنوان «نقطهی مسلط ارتفاعی» تحلیل میکرد. |
Hermann Henselmann | اسم خاص | معمار برجسته آلمان شرقی، طراح اولیهی ایده «برج سیگنالها». |
Turm der Signale | اسم مذکر (der) | به معنی «برج سیگنالها»، نام اولیهی ایدئولوژیک برج در طرح پیشنهادی سال ۱۹۵۸. |
Sandmännchen | اسم خنثی (das) | شخصیت محبوب برنامههای کودک در آلمان شرقی که برج در پسزمینهاش دیده میشد. |
Tim Raue | اسم خاص | سرآشپز سرشناس آلمانی که رستوران گردان برج را در دورهی معاصر مدیریت میکند. |
Florianturm | اسم مذکر (der) | برجی در شهر دورتموند، آلمان غربی، که در سال ۱۹۵۹ ساخته شد؛ الگوی غیررسمی برج برلین. |
Spree | اسم مونث (die) | رودخانهای که از برلین میگذرد، نزدیک به محل برج تلویزیونی. |
نظر خود را به اشتراک بگذارید