ریشه انیمیشن های دیزنی برای من فقط یک موضوع پژوهشی یا تاریخی نیست، بلکه بخشی از دنیای شخصی من است. من یک زن ۳۴ ساله ام که هنوز هم در دنیای خیال انگیز پرنسس های دیزنی (Walt Disney) زندگی می کند. دنیای سحرآمیزی که در آن پریان و جادو، واقعی است، حیوانات سخن می گویند و در پس هر پایانی تلخ، آغازی شیرین نهفته است.
دنیایی که از چوبی باریک و کوچک، پودر شنی جادویی همچون ستارگانی پراکنده بر زمین فرو میریزد و هر ذرهاش رویایی از دست رفته را به حقیقت بدل می کند. دنیایی که در آن انتقام طبیعت، همان خط پایان است که ظلم هرگز نمیتواند از آن فراتر رود. شاید برای گریز از این جهان تاریک و این مردم بیانصاف است که به آنجا پناه میبرم. هر چه که هست، من احتمالا آخرین پرنسس جا مانده از این دنیا هستم.
از این حرفها که بگذریم، شاید جایی، کسی مثل من باشد، که هنوز با دیدن کتابها و وسایلی با تصاویر کارتونهای والت دیزنی، قلبش به تپشی کودکانه بیفتد. اما کمتر کسی می داند که در پسِ این دنیای رنگارنگ و خیالانگیز، ردپای دو برادر آلمانی نهفته است:
یاکوب و ویلهلم گریم (Jacob und Wilhelm Grimm)
آنچه امروز به عنوان شاهکارهای والت دیزنی میشناسیم، میراث افسانههای فولکلور آلمانی است که توسط یاکوب و ویلهلم گریم گردآوری شدهاند. همان افسانه هایی که اغلب در جنگل های سیاه (Schwarzwald) نزدیک فرایبورگ (Freiburg) امروزی اتفاق می افتاد.
بررسی ریشه انیمیشن های دیزنی، ما را به افسانههایی میرساند که از قرنها پیش، نسل به نسل روایت شدهاند. از سفیدبرفی (Schneewittchen) و راپونزل (Rapunzel) گرفته تا هانسل و گرتل (Hänsel und Gretel) و شنلقرمزی (Rotkäppchen)، همگی افسانههای محلی آلمانی هستند که توسط این دو برادر، گردآوری و بازنویسی شدهاند.
جنگل سیاه کجاست؟
جنگل سیاه (Schwarzwald) منطقهای کوهستانی و جنگلی در جنوب غربی آلمان، در ایالت بادن-وورتمبرگ (Baden-Württemberg) است. جنگل سیاه حدود ۱۶۰ کیلومتر طول و تا ۵۰ کیلومتر عرض دارد و مساحتی در حدود ۶٬۰۰۰ کیلومتر مربع را پوشش میدهد. بلندترین قله آن، فلدبرگ (Feldberg)، با ارتفاع ۱٬۴۹۳ متر است. جنگل سیاه نه تنها به خاطر مناظر طبیعی خیرهکنندهاش، بلکه به دلیل تنوع زیستی بینظیرش مشهور است.
این منطقه زیستگاه گونههای نادری از حیوانات و گیاهان است که در جای دیگری یافت نمیشوند. برای مثال کرم خاکی غولپیکر بادن (Badischer Riesenregenwurm) است که تنها در جنوب جنگل سیاه زندگی میکند. بعلاوه این منطقه، زادگاه دو نماد فرهنگی آلمان است: ساعت کوکو (Kuckucksuhr) و کیک گیلاس جنگل سیاه (Schwarzwälder Kirschtorte).
نام “جنگل سیاه” از دوران روم باستان سرچشمه میگیرد. رومیها این منطقه را “Silva Nigra” (به معنای جنگل سیاه) نامیدند، زیرا تراکم بالای درختان سوزنیبرگ مانند صنوبر و کاج باعث میشد نور خورشید به سختی به کف جنگل برسد و فضای مه آلود و تاریکی ایجاد شود. این تاریکی و رمزآلود بودن جنگل، الهامبخش بسیاری از افسانهها و داستانهای فولکلور آلمانی شده بود. همین فضای رازآلود، در شکلگیری ریشه انیمیشن های دیزنی نقشی پنهان ولی کلیدی داشته است.
رازهای تاریک جنگل سیاه
برخی گردشگران در بازدید از جنگل سیاه احساساتی مانند ترس، ناآرامی و حتی وحشت را تجربه کردهاند. برای مثال، اتفاق مربوط به کوه معروف Kandal در سال ۱۹۸۱، همه رو شوکه کرد. در شب والپورگیس (Walpurgisnacht) 1981، شبی که در بسیاری از مناطق آلمان جشن گرفته میشود و با افسانههای مربوط به جادوگران و روحها همراه است بخش بالایی صخره کاندل (Kandel) با نام «Teufelskanzel» (منبر شیطان) فرو ریخت.
حدود ۲٬۰۰۰ متر مکعب سنگ از این صخره جدا شده و به پایین سقوط کرد. در میان آوار، یک جاروی حصیری پیدا شد که باعث شد برخی اهالی منطقه این حادثه را با مراسم جادوگری مرتبط بدانند. چنین روایتهایی، که ریشه در باورهای کهن و محلی دارند، بعدها الهامبخش داستان انیمیشن های دیزنی شدند.
برخی از اهالی منطقه بر این باور بودند که این حادثه به دلیل حضور گفل روته (Gfällrote) و جادوگران دیگر در شب والپورگیس بوده است. بر طبق افسانه ها، گفلروته (Gfällrote)، یک جادوگر زن است که در اطراف کوه کاندل زندگی میکند. او توانایی تغییر شکل دارد و اغلب به شکل تنه درخت ظاهر میشود و همراه با دو سگ با چشمان سرخ، در شبهای تاریک به شکار میپردازد.
همچنین برخی از بازدیدکنندگان گزارش دادهاند که در شبهای مهآلود و در اعماق جنگل، صداهای عجیب شنیده می شود و با سایه هایی عجیب تر روبهرو شدهاند. مردم محلی اعتقاد دارند که پس از تاریک شدن هوا باید از ورود به این جنگل اجتناب کرد.
رد پای راپونزل و سفید برفی در جنگل سیاه
احتمالا کمتر کسی این را بداند که بسیاری از انیمیشنهای کلاسیک والت دیزنی، مانند «سفیدبرفی» ، «راپونزل» ، «هانسل و گرتل»و …، برگرفته از افسانههای فولکلور آلمانی هستند و پیش از آنکه توسط برادران گریم در قرن نوزدهم گردآوری شوند،قرنها بهصورت شفاهی در میان مردم ساکن نواحی اطراف جنگل سیاه نقل میشدند.
شناخت این افسانهها، بخشی از تاریخچه انیمیشنهای دیزنی را روشن میکند و نشان میدهد که ریشه بسیاری از آثار معروف، در فرهنگهای محلی اروپا نهفته است.
در دل این جنگلهای انبوه و مهآلود، داستانهایی از جادوگران، ارواح و موجودات افسانهای شکل گرفتند که نسل به نسل توسط دهقانان، چوببرها و زنان محلی روایت میشدند. این روایتها نه تنها سرگرمکننده بودند، بلکه نقش مهمی در انتقال دانش، هشدارهای اخلاقی و باورهای فرهنگی ایفا میکردند.
برادران گریم در جستجوی افسانه های آلمانی
یاکوب و ویلهلم گریم، دو برادر آلمانی، بیش از هر چیز بهخاطر گردآوری افسانهها و قصههای فولکلور شناخته میشوند، اما نقش آنها در توسعه ادبیات و فرهنگ آلمان فراتر از این میراث است. بدون درک نقش برادران گریم، نمیتوان تاریخچه داستانهای دیزنی را بهدرستی شناخت، چراکه بسیاری از این قصهها از دل روایتهای جمعآوریشده توسط آنها سرچشمه گرفتهاند.
در زمانی که آلمان به صورت مجموعهای از ایالتهای پراکنده با زبانها و گویشهای مختلف بود، آنها با سفر به روستاها و شهرهای مختلف، داستانهای شفاهی را جمعآوری کردند و به صورت مکتوب درآوردند.
یاکوب و ویلهلم گریم فعالیت علمی خود را با تحصیل در رشته ی حقوق دانشگاه ماربورگ (Universität Marburg) آغاز کردند.
اما دیری نپایید که علاقهمندیشان تحت تاثیر یکی از استادانشان به نام فریدریش کارل فون ساوینی (Friedrich Carl von Savigny) ، راه را به سوی مطالعات فرهنگ و زبانشناسی هموار ساخت و برادران گریم به سمت مطالعه فولکلور و ادبیات عامهپسند آلمان کشیده شدند.
نقش زنان در جمع آوری افسانه های محلی
برای جمعآوری و نگارش افسانه های محلی، برادران گریم به روستاها و شهرهای مختلف آلمان سفر کردند. بیشتر قصهها را از زبان زنان شنیدند، چرا که آنها روایتگر اصلی قصههای شفاهی بودند. نقش این زنان در شکلگیری روایتها، در واقع بخشی کلیدی از ریشه افسانههای دیزنی بهشمار میآید، چون بسیاری از همان قصهها بعدها پایه انیمیشنهای کلاسیک شدند.
از جمله مهمترین آنها، دوروتئا فیهمان (Dorothea Viehmann) ، همسر ویلهلم گریم بود که تعداد زیادی افسانه در اختیارشان گذاشت. زنان با لالاییها و قصهگویی در محیط خانه، عناصر روایی فولکلور را تثبیت میکردند. در فرایندهای روزمره (دوختودوز، آشپزی، آسیابکاری)، روایتهای محلی را بازگو میکردند و بدینترتیب افسانهها را نسل به نسل منتقل مینمودند.
میراث برادران گریم در ریشه انیمیشن های دیزنی
نتیجه تلاشهای برادران گریم در دو حوزهٔ اصلی، تأثیری عمیق بر فرهنگ و زبان آلمانی برجای گذاشت:
۱. گردآوری و انتشار افسانههای فولکلور آلمان
در سال ۱۸۱۲، یاکوب و ویلهلم گریم نخستین جلد از کتاب «قصههای کودکان و خانواده» (Kinder- und Hausmärchen) را منتشر کردند که شامل ۸۶ داستان بود. در سال ۱۸۱۵، جلد دوم با ۷۰ داستان دیگر به چاپ رسید. این مجموعه، که بعدها به ۲۱۱ داستان افزایش یافت، شامل روایتهای مشهوری مانند «هانسل و گرتل»، «سفیدبرفی»، «سیندرلا»، «راپونزل» و «شنلقرمزی» بود.
این داستانهای جمعآوریشده، نه تنها میراثی فرهنگی بلکه بنیانهای اصلی ریشه انیمیشنهای دیزنی را شکل دادند که میلیونها نفر را شیفته خود کردهاند.
برادران گریم با جمعآوری این داستانها از منابع شفاهی، آنها را به صورت مکتوب درآوردند تا برای نسلهای آینده حفظ شود. این اثر نهتنها به عنوان یک مجموعهٔ ادبی، بلکه به عنوان سندی از فرهنگ و باورهای مردم آلمان در قرون گذشته شناخته میشود.
۲. پژوهش زبانشناسی و تدوین لغتنامهٔ بزرگ آلمانی
در کنار گردآوری افسانهها، یاکوب گریم به بررسی تغییرات صداها و کلمات در زبان آلمانی پرداخت. نتیجه این تحقیقات، قانون گریم (Grimm’sches Gesetz) بود که تحول صداها از زبان هندواروپایی به شاخهٔ ژرمنی را توضیح میداد. این قانون، که بهعنوان نخستین نظاممندی در تحلیل تغییرات واجی زبان شناخته میشود، مسیر تازهای در زبانشناسی تاریخی گشود.
از سال ۱۸۳۸، برادران گریم پروژهٔ «لغتنامهٔ بزرگ آلمانی» (Deutsches Wörterbuch) را آغاز کردند؛ فرهنگی بیش از سیهزار صفحه که ریشه و معنی دقیق کلمات آلمانی را ثبت میکند. این پروژه، که در ابتدا تصور میشد در مدت ۷ تا ۱۰ سال تکمیل شود، بیش از ۱۲۰ سال طول کشید و نسلهای متعددی از پژوهشگران در آن مشارکت داشتند.
این تلاش پژوهشی، نمونهای از اهمیت عمیق شناخت ریشهها و اصالتهاست، همان اهمیتی که در بررسی ریشه انیمیشن های دیزنی نیز میبینیم، جایی که داستانهای محبوب کودکانه، برگرفته از فرهنگ و فولکلور اصیل آلمانی هستند. این لغتنامه هنوز مرجع زبانشناسی تاریخی آلمانی است.
برادران گریم با ثبت و پژوهش علمی افسانهها و زبان آلمانی، پایه زبانشناسی آلمانی را شکل دادند و نقش مهمی در شکلگیری هویت ملی آلمان ایفا کردند. میراث آنها همچنان در ادبیات، زبانشناسی و فرهنگ عامه باقی مانده است؛ و شاید تمام این روایتها، تنها آغاز راهی باشند که بعدها نویسندگان بزرگی از دل همان فرهنگ، آن را ادامه دادند. نویسندگانی که هر یک در شکلگیری چهرهی ادبیات آلمان نقشی داشتهاند، خواه با بازنویسی قصهها، یا خلق جهانهایی نو و تأثیرگذار.
هنگامه فیض بخش
www.gtschool.ir
نظر خود را به اشتراک بگذارید